Jump to ratings and reviews
Rate this book

My Last Sigh

Rate this book
This long out-of-paint autobiography provides insight into the genesis of Bunuel's films and conveys his frank opinions on dwarves, Catholicism, the Marquis de Sade, food, and smoking, not to mention his recipe for a good dry martini!

268 pages, Paperback

First published January 1, 1982

235 people are currently reading
6043 people want to read

About the author

Luis Buñuel

91 books178 followers
Surrealist film director. Luis Buñuel was born on February 22, 1900 in Calanda, a small town in the Aragón region of Spain. He was a visionary filmmaker and influential figure in the history of cinema, known for his distinctive style and bold exploration of themes such as surrealism, social criticism, and human nature.

His family was wealthy and devoutly Catholic, a conservative environment that would later provide rich material for his critical and often subversive works.

Buñuel's education began in Jesuit schools, where he developed a critical view of religion that would pervade much of his later work. He moved to Madrid in 1917 to study at the University of Madrid, where he became part of an intellectual circle that included future luminaries such as Salvador Dalí and Federico García Lorca. This period marked the beginning of his engagement with avant-garde and surrealist ideas.

In the late 1920s, Buñuel moved to Paris, the epicenter of the surrealist movement. There, he collaborated with Salvador Dalí on his first film, "Un Chien Andalou" (1929), a 16-minute short that shocked audiences with its dreamlike imagery and disjointed narrative. The film, now considered a masterpiece of surrealist cinema, established Buñuel as a daring and original filmmaker.

Buñuel followed up with "L'Âge d'Or" (1930), another collaboration with Dalí, which further cemented his reputation. This film, with its provocative critique of the bourgeoisie and the Catholic Church, was met with outrage and censorship, solidifying Buñuel's position as a controversial and radical artist.

The political turmoil in Europe during the 1930s led Buñuel to work in various capacities, including a stint making documentaries in Spain and working in Hollywood. However, his career in the U.S. was hampered by his unorthodox style and political views. He eventually returned to Mexico, where he found a more receptive environment for his talents.

In Mexico, Buñuel directed numerous films that combined his surrealist tendencies with social and political commentary. Notable works from this period include "Los Olvidados" (1950), a gritty portrayal of urban poverty that won him the Best Director award at the Cannes Film Festival, and "El" (1953), a psychological drama about jealousy and obsession.

The 1960s and 1970s marked a period of international recognition and success for Buñuel. He directed several acclaimed films, including "Viridiana" (1961), which won the Palme d'Or at Cannes, "Belle de Jour" (1967), starring Catherine Deneuve, and "The Discreet Charm of the Bourgeoisie" (1972), which won the Academy Award for Best Foreign Language Film. These films showcased Buñuel's continued fascination with surrealism, his sharp wit, and his critique of societal norms.

Buñuel's later years were marked by a retreat from the public eye, but he remained active in filmmaking until his final work, "That Obscure Object of Desire" (1977). He died on July 29, 1983, in Mexico City, leaving behind a legacy that has profoundly influenced modern cinema. His work continues to be celebrated for its innovation, audacity, and enduring relevance, ensuring Buñuel's place as one of the most important filmmakers in the history of the medium.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
1,825 (49%)
4 stars
1,360 (36%)
3 stars
440 (11%)
2 stars
80 (2%)
1 star
19 (<1%)
Displaying 1 - 30 of 348 reviews
Profile Image for فرشاد.
160 reviews337 followers
June 26, 2020
درباره این کتاب، باید بگویم که مشتی خاطرات پراکنده‌ست از یک سورئالیست نابغه. کتاب را خواندم، از آن رو که ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که نیاز حیاتی به تغییر و دگرگونی دارد. هر کس باید روزی به خودش بیاید و فریاد سردهد که "دیگر تحمل نخواهم کرد. این وضعیت باید دگرگون شود."

سورئالیسم، آنطور که توی ذهن من جا گرفته، یعنی شکستن نظام مسلط، و دگرگونی شرایط زندگی. تکه ابر زیباییست که از میان ماه می‌گذرد و آنرا به دو پاره تقسیم می‌کند. دعوتیست به سوی زیبایی و رهایی. این شرایطیست که باید تغییر کند. هر کسی، و تا آخرین نفس‌هایش.
Profile Image for Steven Godin.
2,765 reviews3,198 followers
February 6, 2025

Despite complains of losing his memory in later life, this was an utterly fascinating autobiography from arguably Spain's most important film-maker of the 20th century. Being in his early eighties at the time, and having a hell of a lot to remember, Buñuel is obviously awash with nostalgia, and it's written as if he felt wonderful lives went out with his generation. We move from image to image, just like his films, as he recollects on his childhood in Spain, his involvement with the surrealist movement in Paris, the Spanish Civil War, his time spent in America and Mexico (where he became a citizen), and of course, his films, although, he only really covers a small handful of them in detail.

He had quite the friends list too - Garcia Lorca, Picasso, Dali, Magritte, Breton, Eluard to name but a few. He also got to hang out regularly with Charlie Chaplin whilst in America. It surprised me somewhat, that although he was a close friend of Dali, and admired his work greatly, he was scathing of him as a person on more than one occasion in the book, describing him as selfish, narcissistic and totally unreliable. There were others too. He touched on his likes & dislikes equally - he loved fried eggs served with Chorizo, smoking, a dry martini, and was a big fan of Russian literature, Fritz Lang, and the early work of Jean Renoir, but didn't have anything kind to say about Japanese culture, or writers Steinbeck, Hemingway, and Luis Borges. He even said of Dante's Divine Comedy as being useless, and even less poetic than the Bible, but was singing the praises of de Sade. If I'm honest, he did come across as a bit of a big-head at times, in a sort of Vladimir Nabokov way, but, on the other hand, he was also pleasingly unpretentious.

My Last Sigh was, on the whole, a tremendous pleasure to read. I now feel like having a Buñuel movie night! - The Discreet Charm of the Bourgeoisie followed by Belle de Jour.
Profile Image for Mohammad Hrabal.
411 reviews283 followers
August 8, 2022
نمی‌دانم آیا چون من از بونوئل و فیلم‌های او خیلی خوشم می‌آید و آن‌ها را دوست دارم از این کتاب بسیار لذت بردم یا برای کسانی که آشنایی با بونوئل ندارند یا فیلم هایش را نمی‌پسندند هم این کتاب لذت‌بخش است؟ بخش بخش کتاب برایم هیجان انگیز و جذاب بودند. بونوئل از همه چیز و همه جا که با او مرتبط بوده‌اند صحبت کرده‌ است؛ از لورکا، الوار، دالی، برتون، آراگون، مگریت، اسپانیا، فرانسه، آمریکا، مکزیک و… چند صد اسم و مکان و خاطره و… کتاب او مانند فیلم‌هایش برای خود یک دنیا بود. دوستان عزیز به‌نظر من اگر می‌خواهید این کتاب را بخوانید ابتدا فیلم‌های بونوئل را ببینید و درصورتی‌ که از آن‌ها خوش‌تان آمد حتما حتما حتما سراغ این کتاب بروید چراکه مطمئنم بسیار لذت خواهید برد.
********************************************************************
آدم تا حافظه‌اش، یا فقط بخشی از آن را از دست ندهد، نمی‌فهمد که آنچه سراسر زندگی را می‌سازد چیزی جز حافظه نیست. صفحه ۲۷ کتاب
سیگاری که خوب با مشروب بسازد، به‌نحوی‌ که توتون شاه باشد و باده ملکه، رفیق و شفیق همه زیر و بم های زندگی است. یار وفادار لحظات اندوه و شادی است. صفحه ۹۰ کتاب
در سال‌های اخیر، من زوال تدریجی و سرانجام نابودی کامل غریزه جنسی ام را، حتی در عالم خیال، تجربه کرده‌ام. حالا از وضع فعلی خیلی راضی هستم، گویی از شر هیولایی مستبد راحت شده‌ام. اگر روزی ابلیس بر من ظاهر شود و پیشنهاد کند که شهوت جنسی‌ام را به من برگرداند، به او خواهم گفت: نه خیلی متشکرم. همین‌ جوری خوب است، اما اگر می‌توانی کبد و ریه‌های مرا قوی کن تا بتوانم بیشتر باده بنوشم و سیگار دود کنم. صفحه ۹۲ کتاب
اگر به من بگویند: «از امروز بیست سال از زندگی تو باقی است، حالا در مدتی که برایت باقی ‌مانده دوست داری چه کار کنی؟» فوری جواب خواهم داد: «دو ساعت از شبانه ‌روز را کار و فعالیت می‌کنم و باقی بیست و دو ساعت را دوست دارم رویا ببینم، به‌شرط آن که بعداً بتوانم رویاهایم را به یاد بیاورم»، زیرا فقط با یادآوری است که رؤیا جان می‌گیرد. صفحه ۱۵۷ کتاب
یکی از بدبختی‌های ما انسان‌ها این است که گرفتار جنون فهمیدن هستیم. می‌خواهیم همه‌چیز را بسنجیم و تحلیل کنیم. در طول زندگی، همیشه از این نوع پرسش‌های ابلهانه به ستوه آمده‌ام: چرا این‌ طور شد؟ چطور آن طور شد؟ اگر ما فقط می‌توانستیم سرشتمان را به دست تصادف بسپاریم و بدون وحشت و هراس راز زندگی‌مان را بپذیریم، آنگاه به سعادت خاصی نزدیک می‌شدیم که به معصومیت شبیه است. صفحات ۲۸۳-۲۸۴ کتاب
از من چیزهای زیادی راجع به فیلم‌هایم سوال می‌کنند و یکی از تکراری‌ترین و چرندترین سوال‌ها راجع ‌به صندوقچه‌ی اسرارآمیزی است که یک مشتری آسیایی با خود به فاحشه خانه‌ی فیلم بل دو ژور می‌آورد. او در جعبه را باز می‌کند و توی آن را، که از دید ما پنهان است، به یکایک فاحشه‌ها نشان می‌دهد همه جیغ زنان خود را عقب می‌کشند، غیر از سورین شخصیت اصلی فیلم که با اعجاب و کنجکاوی به درون جعبه چشم می‌دوزد. تماشاگران فیلم، به‌خصوص خانم‌ها، هزار بار از من سوال کرده‌اند که: «توی این صندوقچه چیست؟» و من همیشه چون جوابی نداشته‌ام، گفته‌ام: «هرچه شما دلتان بخواهد.» صفحه ۳۹۰ کتاب
گاهی با خود می‌گویم کاش به‌یقین می‌رسیدم، اما واقعاً چه یقینی؟ نه قبل از مرگ و نه بعد از آن هیچ ‌چیز نخواهیم فهمید. همه ‌چیز به هیچ ختم می‌شود. هیچ ‌چیز جز پوسیدگی مطلق و هیچ عاقبتی غیر از بوی ملایم نیستی در انتظارمان نیست. صفحه ۴۰۸ کتاب
باید اعتراف کنم که یک آرزو را با خود به گور می‌برم: خیلی دلم می‌خواهد وقتی ‌که از دنیا رفتم، هر ده سال یک ‌بار از میان مرده‌ها بیرون بیایم، خودم را به یک کیوسک برسانم و با وجود تنفری که از رسانه‌های جمعی دارم، چند روزنامه بخرم. این آخرین آرزوی من است: روزنامه‌ها را زیر بغل می‌زنم، بعد کورمال‌ کورمال به قبرستان برمی‌گردم و از فجایع این جهان باخبر می‌شوم؛ و سپس با خاطری آسوده در بستر امن گور خود دوباره به خواب می‌روم. صفحه ۴۱۱ کتاب
Profile Image for sAmAnE.
1,286 reviews140 followers
April 20, 2024
از جان استاین بک تا سر حد مرگ متنفرم، به ویژه به خاطر مقاله‌ای که در دیدارش از پاریس نوشته بود. در مقاله با لحنی بسیار جدی شرح می‌داد که پسربچه‌ای را دیده که هنگام عبور از برابر کاخ الیزه با نان فرانسوی که در دست داشته" پیش فنگ" کرده است. آقای استاین بک حرکت پسرک فرانسوی را " تکان‌دهنده" توصیف کرده بود. از خواندن این مقاله داشتم از عصبانیت دیوانه می‌شدم. آخر آدم چقدر می‌تواند بی‌شرم باشد؟
استاین بک بدون قدرت توپ‌های امریکایی به هیچ‌جا نمی‌رسید. دوس پاسوس و همینگوی هم همینطور. اگر آن‌ها در پاراگوئه یا ترکیه دنیا آمده بودند، کی کتاب‌هایشان را می‌خواند؟ این قدرت امریکاست که از آن‌ها نویسندگانی بزرگی ساخته است. از متن
.

من خیلی از بونوئل چیزی نخوندم و فیلم زیادی ازش ندیدم ولی موقع خوندن این کتاب حس نزدیکی زیادی با شرایط و گفته‌هاش داشتم انقدر راحت و صمیمی از خودش و کودکی و زندگی اجتماعی و عاطفیش نوشته بود... که شاید حتی همین صمیمیت هم برای خواننده کافی باشه. طنزش و لحن و طرز روایتگری و صراحتش از یک نویسنده‌ی سورئال برام خیلی جذاب بود.
اگر فیلم‌هاش رو دیده باشید بهار میتونید با این کتاب ارتباط بگیرید.
Profile Image for Navid Taghavi.
171 reviews71 followers
March 9, 2019
به میانه کتاب رسیده‌ام اما سنت شکنی می‌کنم و همین حالا به کتاب نمره می‌دهم. پنج ستاره کامل برای یک کتاب کم نظیر. فصل ابتدایی کتاب (حافظه) درخشان است و فصل پایانی‌اش هم به همچنین. (می‌دانم درباره چیست) برای لذت بردن از کتاب نیازی به شناختن بونوئل و یا سینه فیلی بودن و یا علاقه به سبک سوررئالیسم نیست. (البته که با شناخت شان بیشتر از کتاب لذت می‌برید) خواننده می‌تواند یک کتاب‌خوان عادی باشد و از خاطرات بونوئل لذت ببرد. علی الحساب دو بخش کوتاه از کتاب را من باب آشنایی بیشتر کسانی که کتاب را نخونده‌اند، می‌آورم.
شبی در مادرید با قهقهه خنده از خواب بیدار شدم. نمی توانستم جلوی خنده ام را بگیرم. در جواب همسرم که علت خنده ام را پرسید، فقط گفتم "خواب دیدم خواهرم ماریا یک بالش به من کادو داده" این جمله را در اختیار روانکاوان قرار می دهم.
--------
ساده ترین عمل سوررئالیستی این است که هفت تیر برداریم و به خیابان برویم و بی هدف به مردم شلیک کنیم
آندره برتون
Profile Image for Nasrin M.
91 reviews22 followers
Read
May 8, 2025
"در تدوين اين كتاب، كه تا حدى به زندگى‌نامه شبيه است، گاهى حس می‌کردم كه درست مثل رمان‌های پرماجرا، از جريان اصلى دور شده و به دام پركشش نقل و حكايت افتاده‌ام. پس امكان دارد كه با وجود دقت و مراقبتى كه انجام داده‌ام، باز هم خاطراتى موهوم و غيرواقعى به اين كتاب راه يافته باشد. همان‌طور كه گفتم اين موضوع اهميت زيادى ندارد، زيرا موهومات و ترديدهاى من هم در كنار دانسته‌ها و يقين‌هايم بخشى از شخصيت مرا می‌سازند.
از آن‌جا كه من مورخ نيستم به هيچ كتاب و يادداشتى مراجعه نکرده‌ام. تصويرى كه ارائه داده‌ام در هر حال از آن خود من است؛ با دانسته‌ها و ترديدهايم، تكرارها و خطاهايم، حقيقت‌ها و دروغ‌هايم، و در يک كلمه: با تمام حافظه‌ام."

با_آخرین_نفس‌هایم
لوئیس_بونوئل
علی_امینی_نجفی
...
کتاب «با آخرین نفس‌هایم» زندگی‌نامه و روایت شخصی لوئیس بونوئل (1900–1983)، فیلم‌ساز برجسته‌ی اسپانیایی و از پیشگامان سینمای سوررئالیستی است. این اثر که با همکاری ژان‌کلود کاری‌یر، فیلم‌نامه‌نویس فرانسوی، نگاشته شده، نخستین‌بار در سال ۱۹۸۲، یک سال پیش از مرگ بونوئل منتشر شد.
....
Luis_Buñuel
My Last Sigh
Profile Image for Sepehr.
192 reviews217 followers
June 25, 2022
بخش مربوط به ریویوی این کتاب، بعد از پارت دوم شروع می‌شود:


شانزده ساله بودم. رفته بودم پاتوق همیشگی، کتابفروشی فرهنگ. احتمالا یکی از بیشمار مواردی بود که بدون قصد قبلی برای خرید کتابی وارد فروشگاه شده بودم و بی هدف در جستجوی شکاری بودم. اینجوری خرید کردن را بیشتر می‌پسندم. رسیده بودم به بخش اسپانیا و آمریکای لاتین. انگشت سبابه را خیلی آرام روی کتاب‌ها می‌کشیدم و رد می‌شدم. ‌متصدی آنجا، که دوست کتاب‌خوان و فیلم‌باز قهاری بود گفت :« اون ترجمه‌ی جدید میرعباسی هم بعد چند سال درومد. دیدیش؟»
گفتم :« کدوم؟!»
گفت :« همون نازارین. واسه گالدوس. کنار آرتیمو کروزِ فوئنتس.»
تا قبل از این که بگوید متوجه کتاب نشده بودم. تصویر روی جلد بسیار جالب بود. کشیشی است که با تسبیحی چوبین، سر به زیر مشغول عبادت است که فوکوس دوربین روی دستهای ملتمس اوست. میرعباسی را هم که میشناختم و دوست داشتم، می‌ماند نامِ نویسنده که نشنیده بودم.
پرسیدم :«خودتون خوندینش؟ من اسم کتاب و نویسنده رو نشنیده بودم.»
گفت :« نه اتفاقا. تازه دیروز اومد. ولی یکی از کارگردان‌های محبوبم فیلمشو ساخته و خیلی این کتابو دوست داشته. احتمالا کتابش هم خیلی خوب باشه. با داستایفسکی مقایسه‌ش کردن.»
گفتم :« کی از روش فیلم ساخته؟»
گفت :« بونوئل. لوئیس بونوئل.»
اولین بار آنجا بود که نام این عاصی و تابو شکن سینما را شنیدم. کتابِ گالدوس را خواندم. مشتاق بودم فیلمش را ببینم که گیرم نیامد. ترجیح دادم یک فیلم دیگر از بونوئل ببینم که لااقل بفهمم کارگردان محبوبِ فلانی چه جور فیلمی میسازد. نشستم به پای دیدن ویریدیانا. از همان موقع بود که چیز جدیدی در سینما کشف کردم. سینمایی که بیشتر آن برایم مبهم بود ولی به شکل عجیبی هم برایم آشنا بنظر می‌رسید. شاید مثل رویا. بله، فیلم‌های بونوئل آمیخته به رویا بودند.
یکی دو سالی گذشت. برای تعطیلات بین ترم آمدم تهران. رفتم تهران کتابفروشی علمی فرهنگی. اول صبح بود، هیچ‌کس در کتابفروشی نبود. به دوستی قول داده بودم که او را در آن کتابفروشی خواهم دید. او هنوز نرسیده بود و من مشغول گشت‌زنی در کتابفروشی بودم که یکی از کتاب‌ها بدجور جلبم کرد. تیترِ درشتِ با آخرین نفس‌هایم، و زیرش با فونت ریزی نوشته شده بود؛ لوئیس بونوئل. تصویر روی جلد، بونوئل خسته که در فکر فرو رفته و به آرامی از سیگارش کام می‌گیرد.
پول زیادی همراهم نبود، با هزار امید قیمتش را نگاه کردم. روی قیمت را با ماژیک سیاه کرده بودند.
پرسیدم :« میشه لطفا قیمت این کتاب رو بگید؟ قیمت رو پاک کردید.»
متصدی من را می‌شناخت، از در دوستی به من گفت :« احتمالا پاکش کرده‌ان که قیمت جدید بزنن بهش. قیمت جدیدش شده ۸۵. ولی سایتمون خرابه و با همون قیمت قدیمش نشون میده. همون ۳۹ تومن.»
گفتم :« حساب کتاب بهم نریزه؟»
گفت :« نه نگران نباش. تا سیستم خرابه استفاده کن.» بعد هم خندید. موبایلم زنگ خورد. دوستم کتابفروشی را پیدا نکرده بود. مجبور شدم به سرعت از کتابفروشی بزنم بیرون. فرصت نکردیم دوباره به کتابفروشی برگردیم. اما خیلی اتفاقی فردا شب، به قصد دیدن دوست دیگری، رفتم به یک کتابفروشی در خیابان ولیعصر. دو نفر در کنارم مشغول گپ و گفت درباره کتاب طوطی فلوبرِ بارنز بودند.
یکی گفت :« این کتاب یچی بین زندگینامه نامه و تخیل خود نویسنده‌س. ولی بین همه کتابایی که حالت زندگینامه دارن، کتاب بونوئل خیلی نابه.»
ناخودآگاه گوش‌هایم تیز شد و نتوانستم خودم را وارد بحث نکنم. مجبور شدم بعد از عذرخواهی، نظرش را درباره کتابِ بونوئل بپرسم. گفت :«یکی از ده کتاب خوبیه که خوندم».
بی معطلی فردا رفتم کتاب را از همان کتابفروشی علمی فرهنگی خریدم.
یکی دو سالی ماند در لیست انتظار تا فیلم‌های بیشتری از او ببینم و سورئالیست‌ها را بیشتر بشناسم. الان که خواندنش تمام شده بیشتر متوجه توصیف دوستِ بونوئل‌دوستمان درباره این کتاب می‌شوم؛ ناب.



لوئیس، پسرِ ارباب‌زاده‌‌ی شهرستانی پر شر و شوری که در مدرسه‌ی یسوعیان درس خوانده بود، عاشق مراسم‌های محلی، سیگار، مشروب و اسلحه بود و در عین حال از توضیح تراشیدن برای هر پدیده، سیاست و اشتاین‌بک بیزار بود. رفیقِ لورکا و دوست نزدیک دالی که با هم سگ اندلسی را ساختند و بعدها رابطه شان شکرآب شد. لویی آراگون، پل الوار، آندره برتون و ده‌ها هنرمند دیگر از نزدیکانش بودند و با آن‌ها جنبش سورئالیسم را راه انداخت. در دهه سی وقتی همه غول‌ها در پاریس جمع بودند، به پاریس رفت و روزگارش را با گپ و گفت با رفقا و کافه‌گردی گذارند. در زمان جنگ داخلی اسپانیا علیه فرانکو موضع گرفت، به مکزیک رفت و تا سال‌های پایانی عمرش فیلم‌های پرحاشیه و جنجالی ساخت.
بونوئل با آخرین نفس‌هایش، داستان دورانی پر فراز و نشیب، اما به یادماندنی و رشک‌آور را تعریف می‌کند. از اسپانیا تا فرانسه و از فرانسه تا آمریکا. روزهایی که بیکار بود و از مادرش قرض می‌کرد تا روزگار خود و خانواده‌ش را بگذراند تا زمانی که در سال سه فیلم ساخت.
همه‌ی این‌ها چیزی نیست که شما در رمان‌ها ندیده باشید. نکته‌ی متمایز کننده‌ی این کتاب، صداقت بسیار زیاد نویسنده و واکاوی روان و زندگی گذشته یک فرد تاثیرگذار در سینماست که خود را برای خوانندگانش همچون یک فرد عادی تشریح می‌کند و حتی بت بونوئل را می‌شکند. از شکست‌ها، عقده‌ها و گاهی عقاید بید زده یا بی اساسش می‌گوید. از فقدان‌ها و ناتوانی‌هایش.
ماحصل اتوبیوگرافی‌ خواندن‌ها برای من، بخصوص اتوبیوگرافی‌ کسی مثل بونوئل، رهایی از دغدغه‌های بیهوده و بی‌حاصل دست کم برای مدتی‌ست. که خودمان را در تله‌های زندگی نیندازیم، زیاد دست و پا نزنیم و جرئت داشته باشیم کارهایی که مطابق میلمان باشد انجام دهیم حتی اگر یک دنیا در مقابلمان جبهه بگیرد.

پ.ن: برای خواندن این کتاب، دیدن فیلم‌های بونوئل از قبل واجب نیست ولی می‌تواند کمک بسیار مفیدی در فهم فلسفه و دنیای بونوئل و فهم بیشتر این کتاب باشد.

خرداد هزار و چهارصد و یک
Profile Image for Nick Grammos.
262 reviews141 followers
March 3, 2025
Our memory is our coherence, our reason, our feeling, even our action. Without it we are nothing

In his popular study of neurological cases, The Man Who Mistook his Wife for a Hat , Oliver Sacks uses such quotes from Bunuel’s memoirs. It is a clever way of engaging the reader to appreciate that science can illuminate very human experiences as well as art. And art can illuminate science. The pain of losing memory, hence identity in Sack’s story of a man who cannot recall any of his life is the introduction to Bunuel’s autobiography. Can memory be trusted, and when it cannot be, we have lost so much. At least Bunuel has a reasonable memory beyond 80 years of age. He finished this book, in fact, only months before he died. At least there was no further chapter. For an atheist, that was an ideal outcome.

I knew little of Bunuel’s life and only really knew a handful of films I watched at the university ‘cinemateque’ on Wednesday nights. Perhaps I’ve been nostalgic: reminiscing about the 1980s this month. Speaking of which, Franscois Ozon’s latest is set in 1985 called Ete 85. I caught that at the local French Film Festival.

Here’s an excerpt if interested in the Ozon movie

https://www.youtube.com/watch?v=Em2PL...


Born in 1900, Bunuel takes a historical point of view of his early life describing the Spain he was born into as only then emerging from the middle ages, the rituals, relationships, work barely changed in 500 years.

He can be very amusing, giving us endless insights into his love of making martinis.

https://www.youtube.com/watch?v=YDKGm...

and here we find such skills used with artistic relevance in the film, The Discrete Charm of the Bourgeoisie

https://www.youtube.com/watch?v=QdDu4...

Bunuel knocked about a lot doing odd jobs, both casual and odd. He made Un Chien Andalou with Dali in 1929, and Large Door (sorry local pronunciation joke on the title L'Age d'Or) in 1930 but hardly made more films for 20 years. Before the fall of the Spanish republic he ended up in France working as a propagandist for the Republic. One of his odd jobs was to send anti-fascist pamphlets up inside balloons across the Pyrenees into fascist held Spain. Surrealism and real life change places as I imagine the beauty of a balloon floating across the frontier to deliver their payload. He spent six months in Hollywood studios with a salary to simply follow film productions and learn techniques. He found stage sets unnerving and instead spent the time in his apartment reading.

He knew Lorca and Dali, Breton, Tanguey etc. He is open about not liking Lorca’s work, but found him an exceptional though overly dramatic person. He was artistically close to Dali until he found Dali spent too much time chasing money and fame at the expense of friendships. Bunuel did the opposite. He ended up working for 15 years in Mexico, paid well, but not great, making films with poor technical scope, small funding, a limited acting pool and 24-day shooting regimes. He was proud of meeting such deadlines. He was honest about how some films didn’t work as well as he liked during that time.

Much of what he writes here is matter of fact. He lived around artistic circles, believed in the idea of surrealism as a revolutionary transformative social force, a form of subversion of the oppressive norm around him. He talks about dreams as though they are as valid to relate as the events of the Spanish Civil War. While reading this book, a transference occurred, I had vivid dreams most nights. I can’t recall mine, but Bunuel could recall many of his. So there's a whole chapter on them.

He talks about old age, how he had been losing his hearing for decades, how he was losing his sight and the way his body declined making his world smaller, his life revolving around a simpler and simpler routine.

I had no idea what to expect in this book, only Oliver Sacks quotes of this book to go on. I don’t usually read memoirs or biographies. I’m one of those who prefer the text to the life behind it. But this was illuminating, philosophical, charming, funny, and never egotistical or self-important. A fresh new text that enhances the form.

In Calanda, the small olive growing town where he was born, there is an ancient Easter ritual in which the entire town is out beating a drum for 24 hours after the death of Christ. Death by the way is an ever present in this book, too. It is very Spanish and very personal. These drums are a very early death ritual in his life. Here is a clip of the Calanda Drums I found on YouTube:

https://www.youtube.com/watch?v=JS1fP...

Bunuel loved this ritual.

He talks a lot about the one shot you get at life and atheism.
chance is a matter of one shots, it rarely takes anything back or gives you a second opportunity

He devotes a whole chapter to pay out on anything he doesn't like. I like it. It's honest. That's one way of writing a late-in-life-memoire, nothing matters when you're dead. The pretensions of life become irrelevant.

I love this guy after reading this. even though he could be a bit of an a**^hole at times.
Profile Image for Fatemeh.
43 reviews9 followers
August 18, 2024
چند سال پیش این کتابو از یه دوست اهل سینما و ادبیات هدیه گرفتم.بدون هیچ پیش فرض و شناختی از بونوئل خوندمش.کتاب اتوبیوگرافی این فیلم‌ساز سورئالیست اسپانیاییه که ارتباط نزدیکی با افراد برجسته‌ای از جمله لورکا و دالی داشته.سرک کشیدن به دنیای هنرمندان و سینماگران قرن بیستم از نگاه بونوئل حتی بدون شناخت کامل برام خیلی جذاب بود و مشتاقم وارد فضای فیلم ها و آثارش بشم و شرم بر من که تا حالا نمیشناختمش.😬

———————————————————————————————
آخرین حسرتم این است که نمی‌دانم پس از من چه پیش می‌آید. دور افتادن از این دنیای پرتلاطم، مثل ناتمام گذاشتن یک سریال پر حادثه است. باید اعتراف کنم که یک آرزو را با خود به گور می‌برم: خیلی دلم می‌خواهد وقتی که از دنیا رفتم، هر ده سال یک بار از میان مرده‌ها بیرون بیایم، خودم را به یک کیوسک برسانم و با وجود تنفری که از رسانه‌های جمعی دارم، چند روزنامه بخرم. این آخرین آرزوی من است: روزنامه را زیر بغل می‌زنم، بعد کورمال کورمال به قبرستان بر می‌گردم و از فجایع این جهان باخبر می‌شوم؛ و سپس با خاطری آسوده در بستر امن گور خود دوباره به خواب می‌روم.
Profile Image for ZaRi.
2,315 reviews859 followers
Read
April 16, 2016
آخرین حسرتم این است که نمی‌دانم پس از من چه پیش می‌آید.
دورافتادن از این دنیای پُرتلاطم مثلِ ناتمام‌گذاشتنِ یک سریالِ پُرحادثه است.
گمان می‌کنم در گذشته که سیرِ تحوّلاتِ دنیا کُندتر بود، کُنجکاویِ مردم هم درباره‌ی دنیای بعد از مرگ‌شان کم‌تر بود.
باید اعتراف کنم که یک آرزو را با خود به گور می‌برم: خیلی دلم می‌خواهد وقتی که از دنیا رفتم، هر ده سال
یک‌بار، از میانِ مُرده‌ها بیرون بیایم، خودم را به یک کیوسک برسانم و با وجود تنفّری که از رسانه‌های جمعی
دارم، چند روزنامه بخرم.
این آخرین آرزوی من است: روزنامه‌ها را زیرِ بغل می‌زنم، بعد کورمال‌کورمال به قبرستان
بر‌می‌گردم و از فجایعِ این جهان باخبر می‌شوم؛
و سپس، با خاطری آسوده، در بسترِ امنِ گورِ خود دوباره به خواب می‌روم.
Profile Image for Amir .
590 reviews38 followers
June 13, 2017
عیش مدام که همه از تخیل نیست. گاهی تجربه‌ی زیستی آدم‌ها چنان عمیق و پر هست که خوندنش هم تکه‌های پاشیده‌ی روحت رو کنار هم جمع می‌کنه تا یک‌جا و یک‌صدا از لذت بگی «همممممم».
لوییس خان بونوئل زمانه‌ی پرصدایی داشته. روزگاری که هم سایه سنگین دیکتاتوری فرانکویی رو سرش بوده، هم شور و حال سوررئالیستی تو خونش. روزگاری که هم چپ‌ رنگی به رخسار داشته و هم دنیا عطشی به صداهای تازه. زندگی باری به هر جهت بونوئل هم در ایام جوانی (که البته فارغ نبوده از ثروت خانوادگی) اون رو گذاشته تو موقعیتی که زمان بشه براش هر آینه آبستن حادثه.
اما که انگار اوج روایت‌هاش برمی‌گرده به دنیای روستای کودکیش. جایی که _به زعم خودش_ زمان از قرون وسطا در اون متوقفه. البته که بله. البته که از عشق و هوس‌ها گفته، از شور و غوغاها، از ماجراهای عجیب و پایان‌ناپذیر، از فیلم‌ها و از شخصیت‌ها و از آدم‌هایی که هر کدوم فصلی از فرهنگ معاصرن.
اما که انگار زلف آدم گره خورده به طناب ناقوس مرگی که تو روستای کودکیش زده میشه. به وقت مرگ. اما که انگار قلب آدم از تپش افتاده بین صدای مکرر ناقوس‌هایی که مدام می‌کوبن. به وقت انتظار مرگ یکی از روستایی‌ها.
فکرش رو بکن... صدای مکرر ناقوس مرگ به وقت احتضار یک نفر... فکر این‌که یکی داره جون می‌کنه... هولناک‌ترش رو بگم؟ فکر این‌که در حال جون کندن باشی و صدای مکرر ناقوس مرگ خودت رو بشنوی... با گوش‌های خودت... با گوش‌های خودت بشنوی که داری می‌میری... با گوش‌های خودت...
گوشه گوشه‌ی کتاب پر بود از خاطره‌های ناب. اما که گور من کنده شد تو صدای ناقوس‌ها... همون اوایل کتاب.
Profile Image for Ali Karimnejad.
340 reviews207 followers
May 23, 2021
2.5

توصیه نمی‌شود مگر به عشاق بونوئل

حقیقت امر اینه که حجم عظیم تعریف‌وتمجید‌‌ها و 5 ستاره‌هایی که داده شده بود باعث شد برم سمت این کتاب وگرنه آشنایی چندانی با بونوئل و سینما و افکارش نداشتم و اصلا کنجکاو همین بودم که راجع بهش بیشتر بدونم.

با این حال بایستی بگم که حجم عمده این کتاب راجع به ماجراهای سر فیلم‌برداری و مشکلات ساخت فیلم‌ها و البته ماجراهای شخصی و نشست‌و‌برخاست‌ها با هنرمندان اون دوره من جمله سالوادور دالی، چارلی‌ چاپلین و ...، شوخی‌هاشون، بگومگوهاشون و خلاصه اینطور چیزها هستش. اینکه فلان فیلم رو چی شد ساخت یا سر فلان فیلم، فلان بازیگر اینطور کرد، منم اونطور کردم. موقع پخش توی سینما اینجور شد، تهیه کننده اونجور گفت و خلاصه از این جور حرفا. واقعا 70 درصد کتاب همین‌هاست. حالا شاید برای عشاق سینما و کسایی که اون فیلم‌ها رو دیده باشن چیزهای جالب توجهی داشته باشه ولی لااقل برای من یکی نداشت.

راجع به اون 30 درصد باقی اما، خوب بدک نبود. یک مقداری از دوران کودکی و جوانی بونوئل می‌فهمیم که چطور توی مدارس دینی بزرگ شد و بعدا دین‌زده و بی‌خدا شد و اینکه چطور به فیلم علاقه‌مند شد و چطور افتاد توی کار فیلم‌سازی. و اینکه شاید اگر اون همه پول باباش نبود عمرا می‌تونست فیلم ساز بشه (البته خودش اینطور صریح اعتراف نمی‌کنه!) کلی راجع به فانتزی‌های جنسی‌اش حرف می‌زنه و اینکه چقدر عاشقانه شراب می‌خوره و چه حضی می‌بره از مشروبات (یک فصل کامل راجع به شراب خوردنش فقط میگه 😐) و این وسط هم یکی دو فصل راجع به عقاید و افکار خودش در موارد پراکنده صحبت می‌کنه و بعضی موقع‌ها در خلال ماجراهای فیلمیش، یک کمی هم به مسائل پیش پا افتاده مثل جنگ جهانی اول و دوم، ژنرال فرانکو، آشوب‌های پاریس و فجایع مکزیک و اینها اشاره می‌کنه! فقط یک ذره کوچیک!ا

سرجمع فکر می‌کنم همچنان بهترین راه شناختن بونوئل، خوندن صفحه ویکی‌پدیای اون، سرچ در اینترنت و دیدن چند فیلم کوتاهش در یوتوب هستش وگرنه خوندن این کتاب کمک چندانی به شناخت بونوئل و افکارش نمی‌کنه. لااقل به من که کمک چندانی نکرد.
Profile Image for Jay Green.
Author 5 books263 followers
January 16, 2018
One of my favourites, as you would expect. I'm a massive Buñuel fan, even modeling my drinking and smoking regimens on his advice in this book back in the 80s. By turns funny, angry, insightful, and intelligent, but always entertaining.
Profile Image for Tahmineh Baradaran.
561 reviews138 followers
October 30, 2019
فیلمهای سورئالیستی ش را با حیرت کامل درنوجوانی ازتلویزیون ملی ایران دیده بودم .احتمالا دربرنامه دکترهوشنگ کاووسی . ویریدیانا...تریستانا..؟؟پنهان وآشکارخرده بورژوازی و...اگربگویم تنها ۲۰٪ متوجه شدم اغراق نکرده ام . این کتاب ولی چیزدیگریست..کتاب رادربزرگسالی خواندم 😊 و لذت بسیاربردم.
Profile Image for Bill.
308 reviews301 followers
August 12, 2017
This is a wonderful autobiography of the great film director Luis Bunuel. I have watched several of his films and really enjoyed them. This book covers his life growing up in Spain, his 36 years living in Mexico City where most of his films were made, as well as times he spent in New York, California and Paris. Unfortunately, he died the year after this book was written and published at the age of 83. Anybody who likes his films or just cinema in general, should really enjoy this book.
Profile Image for Sarvenaz Taridashti.
153 reviews151 followers
July 26, 2017
کسی بونوءل باشد، با برشت،یونسکو،دالی،لورکا، تروفو، ماگریت و...همنشین باشد! فیلم های شاهکار بسازد! تحسین برانگیز است عمر را چنین گذراندن!
Profile Image for Nafiseh.
106 reviews9 followers
January 26, 2023
«يكي از معروف ترين پرسش نامه هايي كه سورئاليست هامنتشر كرده بودند با اين پرسش شروع ميشد:به عشق چه اميدي داريد؟ من جواب داده بودم:اگر دوست داشته باشم هر اميدی و اگر دوست نداشته باشم،هيچ اميدي.اگرچيزهايي كه از گوشه و كنار ميشنوم درست باشد،حس ميكنم كه امروزه عشق سرنوشتي پيدا كرده است مثل اعتقاد به خدا .اين گرايش،دست كم در برخي لايه هاي
اجتماعي رو به نابودي ست.مردم به آن به چشم يك پديده تاريخي به عنوان توهم فرهنگي نگاه ميكنند. عشق را ميكاوند،معاينه ميكنند و در صورت امكان به درمانش ميكوشند.من اعتراض دارم.نه،ما دچار توهم نبوديم.بايد اين را به صراحت اعلام كنم حتا اگر باورش براي بعضي ها مشكل باشد : ما واقعا دوست ميداشتيم.»


گاهي انقدر خسته و رنجور و لاغري كه لباس ها و كفش هاي خودت ديگه اندازه ت نيست،انقدر گريزاني كه خونه خودت هم ديگه امن نيست،گاهي انقدر تنها و بي پناهي كه هواي بي رنگ و سرد زمستوني رو بغل ميكني و در پاسخ به انگشت هاي باد كه لاي موهات قرار گرفتن يك خاطره ي محو رو با جزئيات فراموش شده اي،به ياد مي آوري و بوسيده ميشوي.گاهي انقدر وهم آلوده ای كه ديگه هيچ رويايي پذيراي تو نيست و گير ميفتي در بحبوحه عوارض داروهاي خواب آور و با فاصله ي عميقي از واقعيت هايي كه اطرافت در جريانن دور ميشي.خيلي دور ميشي.و در خيال و در خيالي تو در تو ؛ تو سيندرلا شده اي و اون خانوم تپلو بهت كمك كرده لباساي تور توري بپوشي و تمام شب رو در تمام خيابانها و كوچه هاي سرزمين پاره پاره ي خودت گز كني .بيبيدي بابيدي بو و همه آدما از اون لباسا بپوشن،همه آدما امتحاناي مهم زندگيشونو قبول شن،همه جا باروناي رنگي بباره و ابرها در ضيافتي همگاني،همگي بخندند.بيبيدي بابيدي بو و سايز كفش همه ي آدما يكسان ميشه و جستجو به پايان ميرسه و خوشبختي از در و ديوار شهر باريدن بگيره و بارون و صداي بي نظير بارون، بيبيدي بابيدي بو . آي عشق همه ی چراغ ها رو‌ خاموش کن و لباسهاي تيره رو از تن دربيار و با من زير اين بارون و خيال برقص، تا اونجا كه ميشه و حتا بیشتر از اونجاها که میشه تا آخرين لحظه ها و حتا بیشتر ،تا آخرین نفس هام و حتا بیشتر و بعدتر از آخرین های همه ی آخرین هام.

به تاریخ شبی که لبخند داشت.
Profile Image for Vuk Vuckovic.
138 reviews55 followers
March 4, 2024
Bunjuel je u saradnji sa Žan-Klod Karijerom napisao ovu knjigu koju, ako se ne varam započinje primedbom da je on star isto koliko i vek u kojem živi.
Ako želite da znate šta je jednog umetnika nadahnjivalo, šta je voleo da radi, šta nije voleo da radi. Koje je knjige čitao, koje je filmove voleo, koje pisce i slikare nije mogao da podnese i uopšte ako želite da pročitate knjigu u kojoj autor ima jasno izraženo mišljenje umetnika o stvarima koje zanimaju sve ljude koji vole njegovo delo, onda je to ova knjiga.

Knjiga prikazuje Bunjuela u jednom 100% mačo elementu i Bunjuel od tog svog mačoizma ni ne beži.
Priče o ludim stvarima koje je radio kao dete, o mladosti provedenoj u nadrealističkom pokretu i odlasku u Pariz, gde je u tom momentu poznavao delo Dostojevskog bolje nego Žid, ali gde je takođe otkrio De Sada zbog čega je smatrao da je u najmlađim danima u školi bio prevaren jer mu je poturan na čitanje Dostojevski umesto nečeg za njega tako snažnog kao što je bilo De Sadovo pisanje. Tu je Bunjuel koji odbija dalju saradnju sa Dalijem iako je Dali molio kasnije da snime drugi deo "Zlatnog doba". Bunjuel koji piše o Daliju kao mekušcu i iznosi dosta intimnih i po Dalija posramljujućih detalja u knjizi. GOvori o tome kako je jednom od besa želeo da udavi Galu i to bi i uspeo da ga Dali plačući i moleći na kraju jedva nije odvratio od toga. Tu je Bunjuel koji bi voleo da 23 sata dnevno sanja a da jedan preostali sat na osnovu toga može da snima filmove. Bunjuel Španac, Bunjuel Francuz, Bunjuel Meksikanac, a zaprava Bunjuel Nadrealista, koji prezire nacionalni ponos.
Bunjuel koji je uvek više voleo da on bude nesrećno zaljubljen, nego da je neka žena nesrećno zaljubljena u njega. Bunjuel koji se bavi hipnozom čime ostvaruje strašni, trajni uticaj na jednu devojku. Bunjuel koji od svih pisaca na svetu najviše mrzi Borhesa, iako priznaje da je Borhes veliki pisac, ali dodaje da ima puno velikih pisaca i da ne može da podnese Borhesovu opsednutost Nobelovom nagradom, a i da mora da ga mrzi u skladu sa izrekom prema kojoj "gluvi ljudi mrze slepe" ako se dobro sećam. Bunjuela koji je svoju gluvoću iskoristio da se pravi gluv na setovima i ne sluša ništa primedbe glumačkih zvezda.

To su samo neke od stvari o kojima piše i to izuzetno zanimljivo Lusi Bunjuel između ostalog autor i Diskretnog šarma buržoazije - filma u kojem nekoliko ljudi pokušava da ruča, ali to ne uspevaju iz različitih čudnih razloga - za koji je dobio Oskar 1972. godine, zbog čega u knjizi imamo i sliku njega i njegove ekipe kao i Kopole i njegove ekipe kako sede i starinski poziraju kao dobitnici oskara za domaći i strani film za tu 1972. godinu, jednu od retkih godina kada se Filmskoj akademiji nije mogao zameriti izbor - Kum 2 i Diskretni šarm - pa gde ima jača berba?

Preporuka svim filmofilima, režiserofilima, biografofilima i tako dalje i tako dalje...

Profile Image for Tosh.
Author 13 books768 followers
March 31, 2008
One of the great charming memoirs from an artist who I suspect wasn't that charming in real life. But Bunuel was such an incredible force in his medium that he worked in - the cinema. He had his up's and his down's (Dali not that great as a friend) but he took the cultural big surf as a great surfer - and basically made films that were incredibly unique, fun, and well...Fantastic. There is not one Bunuel that I don't love. And I also love this book as well.
Profile Image for nazanin.
214 reviews19 followers
May 28, 2025
این فقط زندگی‌نامه نیست
یه رمان خوش سفر هم هست.
اقای بونوئل دوباره یادت میاره که چقدم خوبه که خانوادت از طبقه غیر
هنریه، یا اینکه اصلنم چیز غیرعادی و عجیبی نیستی، تو تنها نیستی، داستانت بی‌هویت نیست، زندگیت جالبه، شانسشو داری.
آره ..
خیلیم خوش صحبتو دوست داشتنیه.
خیلی کیف داد خوندن و شناختنش
Profile Image for Marjan.
30 reviews5 followers
August 7, 2020
کتاب که خوندم مدام دارم فکر میکنم که یا بعضی آدمها یجور باشکوه و متفاوتی خلق میشن یا مثل من معمولی میان اما خالق شکوه و عظمتی در این دنیا میشن. چطور میشه به این سطح از اندیشه رسید؟؟؟
کتاب با آخرین نفس‌هایم، خاطرات سیاسی و داستانهای زندگی‌ لوئیس بونوئل کارگردان سینمای جهان است، به روایت خود بونوئل.
در مدت خوندن کتاب تلاطم و آشوبی که در بونوئل بود میشد دید .انگار عقایدی داشت ولی نداشت . به حذب و یا ایدئولوژی باور داشت ولی با سلطه و نظامش مخالف بود.
بنظرم اندیشه‌های فوقالعاده زیبایی داشت . بنظر من بونوئل با فیلتر خاص خودش به ایدئولوژی که باور داشت نگاه میکرد. میشه با خوندن کتاب فهمید ، میشه حس کرد که بونوئل تا اخرین لحظه حیاتش، درونش هیچوقت آروم نشد و همیشه متلاطم بود.

در اینکه دنیا از موقعی که من متولد شدم خیلی تغییر کرده، هیچ تردیدی نیست، اما تکرار این حرف چه فایده‌ای دارد؟ من تا 75 سالگی از پیری خیلی بدم نمی‌آمد. پیری حتی به من نوعی آرامش خاطر بخشیده بود. با ضعف میل جنسی و غرایز دیگر، احساس رهایی می‌کردم. دیگر هیچ آرزویی نداشتم، نه عمارت ویلایی می‌خواستم، نه ماشین رولزرویس و نه حتی آثار هنری. همان شعار دوره‌ی جوانی را با خود زمزمه می‌کردم: «مرگ بر شیدایی! زنده‌باد دوستی!»
158 reviews3 followers
June 8, 2020
خودم به خوبی می‌دانم چه اشکالی دارم: پیر هستم و این علت‌العلل تمام ناخوشی‌های من است. حالا تنها در خانه و با رعایت نظم زندگی روزانه احساس آرامش می‌کنم. صبح از خواب بیدار می‌شوم و اول قهوه‌ای می‌نوشم، نیم ساعتی نرمش می‌کنم و به حمام می‌روم. بعد صبحانه مختصری می‌خورم. حوالی ساعت نه و نیم تا ده اندکی دور حیاط خانه قدم می‌زنم، و بعد تا ظهر از بی‌کاری حوصله‌ام سر می‌رود. چشم‌هایم کم‌سو شده و دیگر تنها به کمک ذره‌بین و چراغی مخصوص می‌توانم چیز بخوانم. این طوری هم خیلی زود خسته می‌شوم. به سبب ناشنوایی از مدت‌ها پیش از نعمت شنیدن موسیقی هم محروم شده‌ام. پس انتظار می‌کشم، فکر می‌کنم، خاطراتم را به یاد می‌آورم، و با بی‌صبری وحشتناکی دم به دم به ساعت نگاه می‌کنم.

: نمیتونم تصور کنم :(
هیچ کاری از دستت بر نیاد و حتی نتونی کتاب بخونی یا فیلم ببینی یا موسیقی گوش بدی
چه غم انگیز بوده روزهای آخر. اگه اون موقع میدیدمش میگفتم یک باغچه درست کنه اقلا

Profile Image for رێبوار.
718 reviews64 followers
May 28, 2025
کسی که بخواهد با بونوئل آشنا شود، بهتر است با فیلم‌هایش شروع کند؛ اما کسی که بخواهد بونوئل را بفهمد، باید این کتاب را بخواند.
«با آخرین نفس‌هایم» نه صرفاً اتوبیوگرافی یک کارگردان، بلکه تصویری‌ست از ذهن یک مرد آزاد، پوچ‌انگار، شوخ، سرکش، و رند؛ کسی که در حاشیه‌ها بیشتر زندگی کرده تا در متن، و بیشتر در رؤیاها زیسته تا در بیداری.

در تمام صفحات، طنز تلخ و بی‌اعتقادی بونوئل جاری‌ست. او از مذهب می‌گوید با همان لحن کنایه‌آمیزی که در «ویریدیانا» یا «فرشته نابودگر» دیده بودیم؛ از سوررئالیسم می‌گوید، نه به‌عنوان یک سبک هنری، بلکه به‌مثابه یک شیوه زندگی؛ از بورژوازی، از رؤیاها، از تنهایی، از مرگ، و از سینما ـ نه به‌مثابه صنعت، بلکه به‌مثابه ابزار کشف ناخودآگاه.

بونوئل آن‌قدر که از کابوس‌های شبانه‌اش می‌گوید، از جوایز جشنواره‌ها نمی‌گوید. آن‌قدر که از خاطره‌ی دوست‌داشتن آبجو در گرمای مادرید می‌نویسد، از کار با دالی یا ژان‌کلود کاریر نمی‌نویسد. انگار مهم‌ترین دستاورد او نه فیلم‌هایش، بلکه خود زیسته‌ی اوست؛ خودی که نترسید از ریاکاری جامعه، از سانسور، از تبعید، و حتی از بی‌معنایی.

این کتاب، تسلیم یک پیرمرد نیست به مرگ. یک وداع هم نیست. یک مکاشفه‌ است، با لبخندی گوشه لب، و انکاری پنهان در چشم‌ها.
او در واپسین سطرهای زندگی‌اش، هنوز هم به جهان می‌خندد؛ به بازی خدا و آدم‌ها، به قوانین و باورها، به گذر زمان و وقار پیری.

و شاید همین است که کتاب را زنده نگه می‌دارد: شور زیستن در دل انکار، امید به رهایی در دل بی‌اعتقادی، و جسارت گفتن حقیقت، حتی وقتی کسی گوش نمی‌دهد.
بونوئل، در این کتاب، آخرین نقاب را هم برمی‌دارد ـ و به طرز عجیبی، همین بی‌نقابی، شریف‌ترین چهره‌ای‌ست که می‌شود از یک انسان دید.
Profile Image for Sooz.
942 reviews32 followers
May 5, 2013
i liked this book far more than i expected to. Bunuel is a story teller. and his autobiography is not a linear report on dates and names and places. instead it is very much a story weaving through time and very personal. like a conversation -where one thing leads to another- associations are made and we don't necessarily end up were we thought we were going to. and that is the joy of it.

plus i really relate to how Bunuel sees the world. his chapter entitled Still an Atheist, Thank God! in which he gets rather philosophical ... well, i completely agree with pretty much every thing he has to say, so there is that. it's easy to enjoy reading a book that agrees with your world view right?

and, the time period he lives through and describes is one i am fascinated by. those years as w.w.one comes to an end. and the Russian Revolution is underway and then there is the Spanish Civil war. it's Hemingway and the expat generation in Paris - disillusioned by the war experimenting with life to forget about all the death there had been ... and it's Picasso and the Dadist and Surrealist movements wanting to rip tradition apart and let in new life. in the aftermath of w.w.one there was -for some- a great sense of hope .... that the madness they had been through would create a new world order. that is certainly the way the Russian Revolution began and i suspect the Surrealist movement as well, and it is heartbreaking to read about their failures. about the surrealist movement, Bunuel says: '...there is no doubt that surrealism was a cultural and artistic success; but these were precisely the area of least importance. Their aim was not to establish a glorious place for themselves in the annuals of art and literature, but to change the world, to transform life itself. This was our essential purpose, but one good look around is evidence enough of our failure.'

and finally, let's not forget that while i have only seen a handful of his films, i think he is a brilliant director. and a good writer. and he's a smart or rather thoughtful man. i just liked reading what he had to say. right to the very end - the chapter entitled, Swan Song - i just liked reading what he had to say.
Profile Image for Adriana Scarpin.
1,676 reviews
January 16, 2019
Passei tempos achando que nunca daria cinco estrelas para um livro escrito por um cineasta desde que Tarkovski acabara com todo as chances com seu estupendo Esculpir o Tempo, mas eis que aparece essa preciosidade de Buñuel (ajudado por Jean-Claude Carrière).
Ao mesmo tempo que não é a obra-prima narrativa que nos deu Tarkovski, é por si um compêndio do século XX, parece-me que não há baluarte daquele século com quem Buñuel não manteve um tête-à-tête, mesmo assim não é bem isso que torna tal livro grandioso e sim a personalidade deliciosa do cineasta.
Sua vida e linguagem é permeada por diatribes incessantes ao status-quo, o que torna suas histórias muito divertidas (assim como seus filmes), mas a verdade é que devo estar dando cinco estrelas ao livro pela minha total identificação ao modo de vida e pensar do cineasta, que me dá um certo alento em meio à mediocridade reinante.
Profile Image for Elly Tarahimofrad.
96 reviews155 followers
September 28, 2020
کتابی بامزه و خواندنی از خاطرات پراکنده بونوئل. یک عالمه خاطره و اطلاعات تازه از سینما و سینماگرایان معاصر او.
من که هنگام خواندن خاطراتش واقعا از دنیای حال پرت میشدم به گذشته‌ای که بونوئل با طنزی سیاه و مخصوص به خودش تعریف می‌کرد.
Profile Image for Daniel Ezquerra.
31 reviews2 followers
September 26, 2023
Crece mi admiración por Luis Buñuel con este libro que no se lee, se devora. Un 10 rotundo y absoluto.
Profile Image for Ρένα Λούνα.
Author 1 book174 followers
June 12, 2024
«Στο τέλος της νύχτας, οι μεμβράνες των τυμπάνων έχουν λεκιάσει με αίμα. Από το πολύ χτύπημα τα χέρια πληγώνοντα�� και ματώνουν. Κι όμως είναι χέρια πολύ σκληρά, χέρια δουλευταράδων»

Μάλλον ένα βιβλίο που δεν θα του ταίριαζε να έχει κάποια κριτική με συγκεκριμένη δομή, άρα μπορώ να παραθέσω κάποια λίγα, σκόρπια:

Λείπει η μαντλέν, αλλά ο Λουί ξεκινάει με τα πρώτα χρόνια, κάπως παραπονεμένος για την κατάσταση της μνήμης του: Βροχή, θάνατος, νεκρά ζώα πάνω στο χώμα προς λίπασμα της γης, ο Θεός, οι προσευχές, ο πατέρας, η αυστηρότητα, η παιδική περιέργεια, η σεξουαλική καταπίεση, οι πρώτες σεξουαλικές συγκινήσεις και φυσικά, τα τύμπανα της Καλάντα.

Μετά έρχονται τα: οι αλαζονικοί διανοούμενοι που φλυαρούν στα καφενεία του Παρισιού. -Λόρκα, Πικάσο, Νταλί, Μαγκρίτ, Μπρετόν, Τσάπλιν. Σχέσεις που ανθίζουν μέσα από την εξερεύνηση του σουρεαλισμού. Είναι ο βανδαλισμός κακοήθεια ή πράξη ανατροπής; Ενάντια στον Μάτσο άνδρα που απειλεί άλλους άνδρες, αλλά όχι ενάντια στις απειλές προς τις γυναίκες. Μόνο σε όσες δεν είναι αισθητικά ενδιαφέρουσες- κράτησα μια θλίψη που με συνόδεψε σε όλη την ανάγνωση, για τη γυναίκα του, τη Ζαν. Κράτησα γενικά μια θλίψη για τις γυναίκες του βιβλίου.

Οι σελίδες με τον Ισπανικό Εμφύλιο Πόλεμο και τον χρόνο που πέρασε στην Αμερική και το Μεξικό (όπου έγινε πολίτης), πραγματικά δίνουν στον αναγνώστη μικρολεπτομέρειες που δεν θα έδιναν τα βιβλία τις ιστορίας.

Οι αναφορές στις ταινίες του, αν και καλύπτει πραγματικά μόνο μια μικρή χούφτα από αυτές, είναι συναρπαστικές π.χ. «Με ρωτούν πολλά για τις ταινίες μου και μια από τις πιο επαναλαμβανόμενες και ανόητες ερωτήσεις είναι για το μυστηριώδες κουτί που φέρνει μαζί του ένας Ασιάτης πελάτης στον κινηματογραφικό οίκο ανοχής Belle du Jour. Ανοίγει το κουτί και δείχνει το εσωτερικό, που είναι κρυμμένο από την άποψή μας, σε καθεμία από τις ιερόδουλες. Οι θεατές ταινιών, ειδικά οι γυναίκες, με έχουν ρωτήσει χιλιάδες φορές: «Τι έχει αυτό το κουτί;». Και πάντα έλεγα: «Ό,τι θέλεις» γιατί δεν είχα απάντηση». Σε εκείνο το κεφάλαιο είναι ενδιαφέρον το πώς ο Λουις μαλακώνει και αποδεικνύει το πόσο εύκολα ξεχνάει κανείς τον θυμό του στο Χόλιγουντ.

Το κάπως κουραστικό είναι όταν ένας δημιουργός παραδέχεται πως έχει όλη τη δύναμη της ερμηνείας του έργου του -όχι με τόσο απλά δοσμένη παραδοχή, αλλά από τα συμφραζόμενα. Για παράδειγμα όταν επιμένει πως οι συμβολιστές πήγαιναν κόντρα σε κάθε λογική και κατεστημένο και πώς τίποτα δεν σημαίνει τίποτα. Αργότερα εάν κάποιος τους απορρίψει εξαιτίας αυτού του στοιχείου, φαίνεται να τον θεωρούν ένα αδαές απολιτικ στοιχείο, που δεν καταλαβαίνει το καταλάθος υπολογισμένο μεγαλείο. Κι εκεί που το ένα ημισφαίριο σου, δίνει χέρια με το άλλο και σχίζονται, ο καλλιτέχνης λέει πως λατρεύει τις αντιθέσεις του. Oh well

Το συναρπαστικό της Τελευταίας Πνοής είναι σίγουρα η ποικιλία του πολύχρονου βίου ανάμεσα στις εποχές και στις διαφορετικές χώρες, όπως και η ιστορική αξία των παραπάνω από τα μάτια ενός σκηνοθέτη της εποχής. Είναι ωραίες οι αναφορές στο κρασί, τον έρωτα, τον Θεό, το τυχαίο, το όνειρο, τον θάνατο και σίγουρα, κανείς κατανοεί τη φιλοσοφία και του κόσμου του Μπουνιουέλ.
Profile Image for كريم الخالق.
Author 2 books313 followers
July 2, 2017
في البداية، أصبح بونويل في فترة قصيرة أحد أحب المخرجين إلى قلبي، مخرج عبقري مبدع، لا يقدم كوميديا أو فِكر من نوع جديد فقط، بل يقدم سينما ذات تأثير عميق، سينما لا تتطلب إمكانيات ضخمة لإبهارك، كل ما إحتاجه بونويل لإثارة إعجابي، إمكانيات بسيطة وسيناريو عبقري.
في هذه المذكرات عرفت بونويل المُغامر، ذلك الرجل الذي كان يجرب أي شيء وكل شيء، صاحب التجارب الكثيرة، صاحب الأفكار المجنونة التي لا تختلف كثيرًا عن أفكار صديقه دالي. عرفت هنا كيف كانت بداية بونويل، كيف كانت ردود الأفعال على فيلمه الأول الغريب "كلب أندلسي" ومع الوقت تدرك أن ذلك رجل حقًا لم ينل مكانته من فراغ.
من أصدق ما قرأت في أدب السير الذاتية، ربما هي أكثر صدقًا من سيرة بيرغمان الذاتية "الفانوس السحري". بونويل يكتب بصدق تام، إذا كان الكلام في صالحه سيكتبه، وإذا كان الكلام يدينه سيكتبه أيضًا وأحيانًا سيسخر من نفسه. أحد أفضل ما قرأت على الإطلاق.


MV5BMTQ5Mzk1MDI5MV5BMl5BanBnXkFtZTcwOTY0MzcxOA@@
Profile Image for Livewithbooks.
223 reviews36 followers
September 20, 2019
ذاتم همیشه به دور از سورئال بوده و هست. ولی دلیل نمیشود بونوئل این کارگردان فیلم های سوررئال اسپانیایی را دوست نداشته باشم. خواندن زندگینامه کسی که از شکستن چارچوب ها لذت می‌برد برای من نیز لذت بخش است. من نیز مانند بونوئل دلِ خوشی از چارچوب ها ندارم ولی بودنشان را لازم می دانم. چیزی که در این مرد برایم زیبا و دوست داشتنی بود این بود که به همه چیز اعتقاد داشت و نداشت. مومن بود اما ملحد. معتقد بود اما بی ایمان. با اخلاق اما رسوا...معجونی از همه چیز و هیچ چیز. و زندگی مگر غیر از این است. طعم همه چیز را چشیدن. و قدرت رویا را دست کم نگرفتن.
Displaying 1 - 30 of 348 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.